اگر ا.ا.ا نمیآمد…
نوشته: عبدالله اسحاقزهی (زمانی)
گرچه تعریف و تمجید یکجانبه کار پسندیدهای نیست و تصویر خوبی به مخاطب جلوه نمیدهد و خودِ نگارنده نیز اصولا معتقد به حفظ بیطرفی و نوشتههای عاری از توصیف است، اما عدم توجه به حقایق و چشمپوشی از آنها نیز جنایتی علیه واقعیت و حقایق است.
وقتی باخودم منصفانه میاندیشم و به گذشته مینگرم، با خودم میگویم واقعا اگر ا.ا.ا کشور را فتح نمیکرد، اکنون در چه حالی بودم؟ ناگهان احساس خفقان و ترس عجیبی به من دست میدهد!
چراکه اگر نظام اسلامی در کشور حاکم نمیشد، و ثمرات خون مجاهدین جانبرکف عیان نمیشد، اکنون باید شاهد قدمزدن سربازان صلیبی و کفار جهان در خاک مقدس سرزمینمان میبودیم و برای هر تصمیم و فعالیتی از آنان اذن مرخصی میگرفتیم.
مجاهدین طالبان، اگر کشور را فتح نمیکردند، ما اکنون آزمایشگاه بمبهای مختلفالنوع کشورهای عضو ناتو بودیم و هرشب و هر روز تعداد زیادی از مردم مظلوم این مملکت، در حملات مختلف و گاهوبیگاه شهید میشدند و ما فقط نظارهگر “ابراز تأسف” سازمان ملل و جوامع بینالمللی بودیم.
اگر ا.ا.ا کشور را فتح نمیکرد، هنوز باید جرثومههای فساد رسانهای، روابط نامشروع سیستماتیک، برنامههای مبتذل تلویزیونی و فساد اخلاقی بیافسار را نظاره میکردیم.
اگر سربازان و نیروهای ا.ا.ا کشور اسلامی افغانستان را فتح نمیکردند، هنوز باید زیر یوغ زورگویان، قلدران، چپاولگران و فرزندان بیخاصیت و نازپرورده آنان قرار میداشتیم و برای انجام سطحیترین امور مورد نیاز دولتی، رشوههای گزاف و صدها پارتیبازی و توسل به قومگرایی را مرتکب میشدیم.
ا.ا.ا اگر نمیآمد، هر روزه باید شاهد پرپرشدن جوانان این ملت و بهیغمارفتن سرمایه و عزت و آبروی آنان توسط دزدان درندهخو که توسط نیروهای دولتی حمایت میشدند، میبودیم.
نظام اسلامی اگر در این کشور مظلوم برپا نمیشد، گروههای نظامی متعدد و مختلف که برای اسخبارات کشورهای منطقه کار میکردند و چهبسا در کشورهای دیگر به نیابت از آنان میجنگیدند، چهبسا بر گرده این ملت سوار میشدند و بدون توجه به کسی و دولتی، یکهتازی و حکمرانی میکردند.
اگر هنوز دوران جمهوریت میبود، تعجبی نداشت که بر صفحه رسانهها شاهد قسمخوردن دو رئیس جمهور در آنِ واحد و سپس آشتیدادن آنان توسط بادارانشان میبودیم و سپس کشور به دو بخش تقسیم میشد و هرکدام سهمی از ولایات و جغرافیای آن را برای خود اختصاص میداد.
چهبسا اگر اکنون به قبل بر میگشتیم، شگفتانگیز نبود که لنگی و چادر که نشان عزت و فرهنگ و دیانت این مملکت بود، آتش زده میشد و اعلان میشد که دیگر به این دو نیازی نداریم و آنها را عامل عقبماندگی معرفی میکردند.
این موارد و سایر موارد شبیه آنها را وقتی درنظر میگیرم، نهتنها دلتنگ نظام فاسد قبلی نمیشوم، بلکه دیگر دوست ندارم به این موارد بیندیشم، اما برای سرافرازی و پایداری این نظام نوپا دعا میکنم و امیدوارم ضعفها و کمبودها در هرجای آن که هست، برطرف شود و ما شاهد تکامل آرمان و هدف چهلساله خود باشیم. آرمانی که برای آن خونهای پاکی داده شده است و تلاشهای طاقتفرسایی برداشت شده است.