خشونت رهبران پس از به قدرت رسیدن در حق عوامل رژیم سابق
محمد داود اسحاقزهی «یوسفی»
همیشه بعد از روی کار آمدن قدرتی تازه در پهنای کشوری و سرنگونشدن رژیم سابق، تحولات و اتفاقاتی مختلف و بیسابقه رخ میدهد که هر کدام یا به عبرتی برای کشورداران در طول تاریخ تبدیل میشود یا به شاهکاری ماندگار مبدل میشود که کمتر دیده و شنیده شده باشد. در این میان، بیشتر اوقات پاکسازی نیروهای درجهی اول حکومت سابق و مقامات نظامی آن در اولویت قرار داشته است. هر رژیمی نوحکومت، در پالیسیای نانوشته در پی شناسایی و بازداشت عوامل قدرتمند حکومت گذشته برآمده و در خاموشی کامل به حذف رقبای سیاسی خودشان میپردازند و صحنهی دولت جدید را برای خودشان و خودشهایشان خالی میکنند و به اصطلاح ایمن مینمایند.
جز در تاریخ اسلام، کمتر دیده شده است که حاکمان مقتدر از گذشت و بردباری کار بگیرند و دست از انتقام و مجازات مخالفانشان بردارند و از خونشان بگذرند.
در ادامه به دو نمونهی خونین از انتقامجویی و کینهتوزی و عقدهپروری در تاریخ معاصر میپردازیم:
۱. لنین رهبر انقلاب روسیه اندکی پس از محکمکردن پایههای انقلاب بلشویکیاش، دستور ذیل را خطاب به نیروهایش در شهر کوچک پنزا صادر کرد: «رفقا، شورش علیه انقلاب باید بیرحمانه سرکوب شود. باید چنان عمل کنید که سرمشقی برای دیگران شود: یک: به دار بکشید و مطمئن شوید که مراسم اعدام در برابر چشمان همهی مردم اجرا شود. حداقل صد زمیندار ثروتمند و زالوصفت معروف را به دار بکشید. دو: اسامی معدومین را منتشر کنید و همهی غلاتشان را مصادره کنید. سه: این اعدامها را طوری اجرا کنید که مردم از صدها کیلومتر دورتر بتوانند تماشا کنند و از هولناکی آن بترسند. چهار: این مالکان زالوصفت را خفه کنید تا بمیرند. پنج: رفقا، لطفاً شماری آدمهای واقعاً سرسخت را برای اجرای احکام اعدام پیدا کنید. ارادتمند شما، لنین.»
۲. چه گوارا در پادگان لاکابانا در کوبا چند روز پس از پیروزی انقلاب کوبا، هفتصد تن از عوامل رژیم سابق را تیرباران کرد و به قدری این کار را دوست داشت که خودش شخصاً در جوخهی تیرباران شرکت میکرد تا لذت کشتن عناصر مخالف زیر دندانش مزهمزه کند.
در تاریخ بشر از این رهبران انساننما بسیار بودند و حکومت کردهاند که اکنون تاریخ از آنان به بدی یاد میکند و به عبرتی برای دیگران تبدیل شدهاند؛ چون بسیاری از آنان در ابتدا گل سرخ و آیندهی سبز به مردم خودشان نشان دادند، اما همین که زمام قدرت را در دست گرفتند، به انسانهایی خونخوار تبدیل شدند که نظیر نداشتند و هر کدام دستشان به خون هزاران و میلیونها انسان بیگناه آغشته است.
اما آن سوی داستان و برخلاف رنگ پررنگ انتقامجوییهای حاکمان، سهونیم سال قبل حکومتی در افغانستان روی کار آمد که از همان ابتدا برای مخالفانشان عفو عمومی اعلام کرد و بسیاری از رهبران حکومت قبلی را بهعنوان شخصیتهای کلیدی و مهم دعوت کرد و برایشان گروه استقبال تشکیل داد. عفو و گذشتشان برخاسته از قرآن بود: «قَالَ لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَ يَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّاحِمِينَ» (یوسف: ۹۲)
بگفتا كه امروز [اين كار نيست]
شما را ملامت سزاوار نيست
شما را ببخشد خدا [ى مهين]
و او [خود] بُوَد ارحمُ الرّاحمين
بارزترین مثال گذشت و نقطهی آغازین آن در طول تاریخ انسانیت، گذشت پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم در حق قریش بود؛ زیرا آنان پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم را ناسزا گفتند، تهدید کردند، بر سر راه ایشان خار انداختند، بر بدن مبارکشان نجاست انداختند، به ایشان القاب بد نسبت دادند، گاهی جادوگرش گفتند و گاهی دیوانه و گاهی شاعر. اما پیامبر رحمت در هنگامهی پیروزی و فتح مکه رو به قریش کرد و فرمود: «یا معشر قریش، ترون إنی فاعل بکم؛ ای گروه قریش، نظر شما چیست که من با شما چگونه رفتار خواهم کرد؟» قریشیان در حالی که بهتزده، حیران و بیمناک بودند، گفتند: «خیرا أخ کریم وابن أخ کریم؛ ما از شما انتظار خیر و نیکی داریم، چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود میدانیم.» حضرت فرمودند: «إنی أقول لکم کما قال یوسف لأخوته، لا تثریب علیکم الیوم، اذهبوا فأنتم الطلقاء؛ من همان جملهای را که یوسف به برادرانش گفت، به شما میگویم: امروز بر شما هیچ ملامت و مؤاخذهای نیست، بروید شما آزاد هستید.»
علامه اقبال میفرماید:
لطف و قهر او سراپا رحمتی
آن به یاران این با عدا رحمتی
آن که بر اعدا در رحمت گشاد
مکه را پیغام «لا تثریب» داد
با تأسی از منش والای مشکات نبوت، سران امارت اسلامی افغانستان با وجود بیمهرهای بیست اشغال، با الگوگرفتن از قرآن و سنت این عفو بزرگ را اعلام کردند و بر آن پایبند ماندند.