مولوی احمدالله حبیبی
جامعة اسلامی زمانی به رشد و تکامل میرسد و میتواند بر قلههای پیشرفت و ترقی پرواز کند که دارای دو بال برابر و قوی، آنهم در یک جهت باشد و آن دو بال، علوم دینی و علوم عصری هستند؛ زیرا افراد جامعة اسلامی مسلمانان هستند و یک فرد مسلمان از یکطرف با پروردگار خویش در ارتباط است که زمینة آن را علوم دینی و از طرف دیگر به اسباب زندگی نیاز دارد که زمینة آن را علوم عصری فراهم میکند؛ اگرچه هدف نهایی و اصلی یک مسلمان آخرت و جلب رضای پروردگارش است؛ اما خداوند جلجلاله انسان را طوری آفریده که از اسباب معیشت و زندگی بینیاز نیست و اینطور هم نیست که خداوند جلجلاله در بخش معنوی انسان را رهنمایی کند ولی در بخش مادی او را رها کند، بلکه برای انسان دین کاملی انتخاب نموده که جوابگوی تمام نیازهای مادی و معنویاش باشد و آن دین، اسلام است که علاوه بر عرصة معنوی و سایر عرصهها؛ مانند سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حکومتداری، برنامههای مفیدی دارد.
هرگاه مسلمانان در تمام زمینهها به اسلام چنگ زدند، در دنیا الگو و نمونه قرار گرفتند و بر دشمنان انسانیت غلبه کردند. دشمنان دین چون همیشه در عرصة نظامی در مقابل مسلمانان شکست خوردند؛ لهذا برای مقابله با مسلمانان از راههای دیگر استفاده کردند و یکی از این راهها جدایی دین از سیاست است که با این توطئه توانستند بین مسلمانان جدایی و تفرقه ایجاد کنند و با این شعار که دین فقط باید در مسجد محدود باشد و دیگر توانایی حکومتداری و حل معضلات اجتماعی را ندارد، باعث ضعف و سستی در صفوف مسلمانان گردیدند؛ البته این توطئه را در کشورهای مختلف با روشهای گوناگون بهکار گرفتند و از عوامل مختلفی استفاده کردند.
یکی از آن روشها در افغانستان تأثیر بیشتری داشت و آن ایجاد تقابل بین قشر تحصیلکرده و علما، با عنوان مکتبی و ملا بود؛ طوریکه معارف و مدارس دینی را رقیب و دشمن هم معرفی کردند و در ذهن متعلمان و محصلان تزریق کردند که ملاها باعث عقبماندگی و مخالف پیشرفت و متحجر و مرتجعاند و از طرف دیگر بعضی از علما بهخاطر بیاطلاعی از توطئة دشمنان، مکتبیها را نشانه گرفتند و حتی در بعضی مواقع فتوای فسق و کفر آنها را صادر میکردند؛ البته کشورهای استعمارگر سالیان متمادی بر این روش کار کردند و با ایجاد لیسهها و پوهنتونهایی به روش غربی در کشور ما و همچنان با فرستادن محصلان به پوهنتونهای کشورهای غربی توسط بورسیه این هدف را دنبال میکردند؛ زیرا محصلان را با شستشوی مغزی به کشور بازمیگرداندند و حتی در دوران جهاد علیه شوری سابق و کمونیستها در صفوف مجاهدان بعضی نادانسته از همین عنوان مکتبی و ملا استفاده میکردند که باعث ایجاد اختلاف در میان صفوف مجاهدین میگردید و هنوز هم این شکاف همچنان در جامعة ما وجود دارد و اگر عالم را ببینند که در مسائل سیاسی یا اجتماعی فعالیت میکند میگویند: ملا را با این کارها چه غرض! و اگر مکتبی را ببینند که به سنتهای پیامبر صلیاللهعلیهوسلم عمل میکند؛ مثلاً ریش و عمامه گذاشته، میگویند این عقبمانده و مرتجع است؛ پس جامعة ما هنوز به این درد مبتلا است.
درمان این درد چیست؟ به نظر بنده قدم اول را باید علما بردارند؛ چون آنان وارثان انبیا علیهمالسلام هستند و وظیفة آنان است که اقشار مختلف جامعه را رهنمایی نموده و با حکمت و شفقت با آنان ارتباط برقرار نمایند، بهخصوص قشر تحصیلکرده تا این شکاف از میان برداشته شود.
اگرچه در سالهای اخیر تلاشهایی توسط علما شده است؛ اما هنوز خیلی کمبود وجود دارد؛ چون دشمنان دین همچنان به تبلیغات سوء خود ادامه میدهند.
در قدم دوم اهل معارف خود را در کنار علما قرار داده و با ارتباط عمیق با علما این خلأ را پرکنند و دیگر اجازه ندهیم که ما را علیه یکدیگر قراردهند؛ بلکه از قوت و ابتکار همدیگر برای نجات جامعة خود از مشکلات موجود استفاده کنیم و بدانیم که با یک بال نمیشود پرواز کرد، بلکه زمانی پرواز موفق میسر میشود که دو بال با هم یکجا و در یک جهت حرکت کنند؛ با تعامل نه تقابل.