در سومین روز حمله روسیه به اوکراین بود که ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، فرمان داد که تمامی نیروهای نظامی بازدارنده این کشور در حال آمادهباش قرار گیرند. فرمانی که اغلب کارشناسان آن را شامل استفاده از سلاح هستهای این کشور میدانند. پس از بحران کوبا در سال ۱۹۶۲، این دومین بار است که دنیا در پرتگاه یک بحران هستهای قرار میگیرد. اغلب کارشناسان، روسیه را به خاطر تجاوز به اوکراین، مقصر این بحران میدانند.
مسکو به دلیل نقض قوانین بینالمللی و حاکمیت ملی یک کشور همسایه خود، در اذهان عمومی جهان و حتا بخشی از مردم خود روسیه، مقصر اصلی این بحران است. از منظر حقوق بینالملل و نگاه لیبرالیستی و انسانگرایی به تحولات اوکراین، روسیه دولت متجاوز، مقصر و قابل مجازات است. اما اگر با یک دید انتقادی و ریالیستیک به تحولات اوکراین پس از استقلال بنگریم، به نتیجه دیگر دست مییابیم. نتیجهای که شاید چندان مورد پسند نباشد؛ اما واقعیتی است که باید آن را بپذیریم.
نگاه مسکو و واشنگتن به اوکراین پس از استقلال
دوستی و اتحادی که میان مسکو و کییف در درازای تاریخ وجود داشته است را شاید نتوان در هیچ جایی از تاریخ جهان پیدا کرد. اوکراین قبل از جنگ جهانی دوم در جریان حمله ناپلئون و سپس حمله آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم، در خط مقدم دفاع از مسکو به حیث منطقه دفاعی و حایل عمل کرد. پس از جنگ جهانی دوم و در جریان جنگ سرد، این کشور پس از روسیه، مهمترین پایگاه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی در میان پانزده جمهوری اتحاد جماهیر شوروی بود. همینطور کییف پس از مسکو، بزرگترین و سرسختترین دشمن واشنگتن محسوب میشد.
مسکو در سال ۱۹۵۴ و در جریان جنگ سرد، به منظور تقویت برادری با کییف، جزیره کریمه را به اوکراین واگذار کرد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین همانند پانزده جمهوری دیگر شوروی، در سال ۱۹۹۱ اعلام استقلال کرد و به عنوان یک دولت مستقل وارد عرصه سیاست جهان شد. روسهای ملیگرا که به کییف به عنوان سرزمین مادری خود میدیدند، جدایی آن را از مسکو به عنوان کودتای باشکوه در برابر امپراتوری روس عنوان میکردند. رهبران مسکو با وجود پذیرش جدایی اوکراین از روسیه، همواره به این کشور به عنوان حیاط خلوت و منطقه جداناشدنی از روسیه نظر داشتند.
با توجه به اهمیتی که اوکراین برای روسها دارد، رهبران کرملین همواره علاقه خاص و استراتژی مشخص در برابر اوکراین داشتند. روسها اوکراین را به عنوان یک دولت مستقل میپذیرفتند؛ اما هیچگاه حاضر نبودند که حکومتی در این کشور روی کار آید که سر تخاصم با مسکو داشته باشد و یا درب کییف را به روی نهادهای نظامی و سیاسی رقیب روسیه (ناتو و اتحادیه اروپا) باز کند. بنابراین، روسها از سال ۱۹۹۱ به اینسو سعی کردند رهبران و احزابی در کییف قدرت را به دست گیرند که در بهترین حالت دنبالهرو مسکو باشند و در بدترین حالت بتوانند اوکراین را از ناتو و اتحادیه اروپا دور نگه دارند. شهروندان روستبار اوکراین و سرحد مشترک میان دو کشور، بهانه و امکانات لازم را برای مسکو برای تأمین خواستههایش، فراهم کردهاند.
در مقابل، هرچند واشنگتن منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با اوکراین نداشت، ولی توانسته بود پس از جنگ جهانی دوم با دموکراسی، سازمان ناتو و بعدها اتحادیه اروپا، صلح را در اروپای تحت سیطره خود تأمین کند. همینطور امریکا توانسته بود کمونیسم -این آخرین دشمن خود را- رهسپار تاریخ کند. در همین مسیر، ایالات متحده استراتژی توسعه دموکراسی و گسترش ناتو به شرق اروپا که شامل روسیه نیز میشد را پیریزی کرد. تجربه ناکام غربگرایی بوریس یلتسین، رییس جمهور روسیه در اوایل دهه نَود، که راه را برای ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین باز کرد، هرگونه چشمانداز پیوستن مسکو به ناتو و حتا توسعه دموکراسی در مسکو را تیرهوتار ساخت.
و اما واشنگتن، هیچگاهی چشم طمع از دولتهای تازه استقلالیافته اروپای شرقی که در جنگ سرد و قبل از آن جزو قلمرو امپراتوری مسکو بودند، بر نداشت. تجربه اروپای غربی و جاپان و شکست کمونیسم پس از جنگ جهانی دوم، توأم با قدرت بینظیر سیاسی، اقتصادی، نظامی و فناوری که امریکا پس از جنگ سرد در خود میدید، مشروعیت و انگیزه کافی برای این کشور داد تا با گسترش ناتو و توسعه دموکراسی در اروپای شرقی، این منطقه را تحت سیطره نظام بینالملل لیبرال دموکراسی خود درآورد. بر اثر تشویق واشنگتن، در سال ۱۹۹۹ پولند، چک و هنگری، عضویت ناتو را پذیرفتند.
در سال ۲۰۰۴ بلغاریا، استونیا، لتوانیا، رومانیا، سلواکی و سلوانیا به عضویت ناتو درآمدند. مسکو با وجود آنکه دل خوش نسبت به گسترش ناتو به سمت مرزهای خود نداشت؛ اما به دلیل اینکه هنوز وامدار غرب بود و به استثنای لتویا و استونیا دیگر هیچ یکی از کشورهای متذکره مرز مشترک با روسیه نداشتند، با خاموشی پیوستن کشورهای فوق را به ناتو نظاره کرد.
نشست بخارست ناتو و آغاز بحران اوکراین
در میان کشورهای اروپای شرقی متمایل به غرب، روسیه نسبت به گرجستان و اوکراین، حساسیت خاصی داشته است. روسیه تا سال ۲۰۰۴، با وجود شکوتردید نسبت سیاستهای غرب در برابر اوکراین، به خاطر سیاست بیطرفی کییف، از این کشور راضی بود. پس از انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ که منجر به برکناری و فرار ویکتور فدروویچ یانکویچ، سیاستمدار متمایل به روسیه و مخالف پیوستن اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا به روسیه شد، مسکو با جدیت تام تحولات اوکراین را زیر نظر قرار داد.
ناتو که توانسته بود بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی را به خود مدغم و نیز حامیانی در میان رهبران سیاسی و مردم اوکراین و گرجستان پیدا کند، در اپریل ۲۰۰۸، در نشست بخارست رومانیا، مسأله پیوستن گرجستان و اوکراین به این سازمان را مطرح کرد. ایالات متحده در این نشست از پیوستن دو کشور متذکره به پیمان ناتو استقبال کرد؛ اما فرانسه و انگلیس به دلیل اینکه پیوستن دو کشور متذکره میتوانست دشمنی روسیه را به همراه داشته باشد، با گسترش ناتو به اوکراین و گرجستان مخالفت کردند.
پس از بحثهای فراوان، اعضای ناتو برای آغاز فرایند قانونی پیوستن گرجستان و اوکراین به این سازمان رأی ندادند؛ اما در آخر اعلامیهای را با این عبارت که «این دولتها اعضای ناتو خواهند شد»، صادر کردند. الکساندر گروشکو، معاون وقت وزارت خارجه روسیه، در واکنش به اعلامیه بخارست گفت که پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو، اشتباه بزرگ استراتژیک است که تبعات بسیار خطرناک برای امنیت پاناروپایی دارد. در بحبوحه پیوستن اوکراین و گرجستان، یکی از روزنامههای روسی گزارشی را از دیدار پوتین با بوش منتشر کرد که در آن پوتین صریحاً به بوش گفته بود که اگر اوکراین عضویت ناتو را به دست بیاورد، به حیات خود نقطه پایان میگذارد.
واکنش الکساندر گروشکو، معاون وقت وزارت خارجه روسیه و اظهارات پوتین در مورد عضویت اوکراین، به خوبی میزان اهمیتی را که روسها به دو کشور متذکره میدادند، نشان میداد. در آگست ۲۰۰۸، پوتین با حمله به گرجستان، عملاً برای امریکا و غرب نشان داد که به هر قیمتی، حتا جنگ، حاضر نیست پایگاه نظامی ناتو را در گرجستان و اوکراین بپذیرد. با وجود هشدارهای روسیه، واشنگتن همچنان استراتژی گسترش ناتو به شرق را ادامه داد و در سال ۲۰۰۹، آلبانیا و کرواسی را وارد این سازمان کرد.
در کنار گسترش ناتو، ایالات متحده از سال ۱۹۹۱، در توسعه دموکراسی در اوکراین، نیز نقش بسزایی داشته است. در سال ۲۰۱۳، ویکتور نیولند، معاون وقت وزارت خارجه امریکا در امور اروپا و اوراسیا، اذعان کرد که امریکا برای ترویج دموکراسی در اوکراین، از سال ۱۹۹۱، بیش از پنج میلیارد دالر هزینه کرده است. مهمترین نهادی را که امریکاییها در اوکراین به منظور ترویج ارزشهای دموکراتیک ایجاد کردند، سازمان غیرانتفاعی موهبت ملی برای دموکراسی بود. این نهاد مسوول تطبیق دهها پروژه حمایت از جامعه مدنی در اوکراین و یکی از حامیان پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا است.
کارل گرشمن، رییس نهاد موهبت ملی برای دموکراسی، اوکراین را «غنیمت بزرگ» میگفت. گرشمن در سپتامبر ۲۰۱۳، در مقالهای در واشنگتن پست، اذعان کرد که اگر اوکراین به اتحادیه بپیوندد، روند مرگ تدریجی امپریالیسم روسیه که پوتین از آن نمایندهگی میکند را سرعت میبخشد. ترویج دموکراسی در اوکراین، در حقیقت زمینههای فکری برای جدایی این کشور از مسکو و پیوستن کییف به اتحادیه اروپا و ناتو را مساعد میکرد. چنانچه زمانی که در سال ۲۰۱۰ یانکوویچ که مخالف پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا بود، در انتخابات اوکراین پیروز شد، گرشمن به حمایت از نهادها و احزاب مخالف حکومت او برخاست.
الحاق کریمه؛ قدرتنمایی مسکو و عقبنشینی غرب
مسکو در جنگ گرجستان به غرب نشان داد که حاضر به قبولی عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو نیست. اما پس از آن الی فبروری ۲۰۱۴، هرگز تحرکات نظامی که نیت حمله به اوکراین یا گرجستان را نشان دهد، از خود بروز نداد. استراتژی گسترش ناتو به اوکراین و علاقهمندی وافر اتحادیه اروپا به پیوستن کییف به این اتحادیه، سبب شد که پوتین همانند مسأله گرجستان در سال ۲۰۰۸، در اوکراین نیز برای غربیها نشان دهد که این کشور برای روسیه دارای اهمیت حیاتی است و مسکو حتا به قیمت جنگ هم حاضر به بیرون شدن کییف از حوزه نفوذش نیست.
مسکو به دنبال فرار یانکوویج از کییف -که به جای معامله بزرگ تجارتی با اتحادیه اروپا، معامله ۱۵ میلیارد دالری را با مسکو انعقاد کرده بود- و تمایلات غربی و ضد روسی حکومت پسا یانکوویج در کییف، به نیروهایش که در نزدیکی جزیره کریمه بودند، فرمان حمله صادر کرد. پوتین بر کریمه تجاوز و این شبهجزیره را که روسیه در جنگ سرد به خاطر تقویت برادری به کییف داده بود، از اوکراین پس گرفت و به روسیه ملحق کرد.
غربیها و در رأس ایالات متحده، الحاق کریمه توسط روسیه را نپذیرفتند. آنان پوتین را به دلیل تجاوز به اوکراین و نقض قواعد بینالمللی محکوم کردند و علیه روسیه تحریمهای اقتصادی وضع کردند. همانگونه که امریکا در بحران کوبا نشان داد که حتا به قیمت جنگ هستهای حاضر نیست حضور نظامی قدرت بیرونی را در نیم کره غربی بپذیرد، مسکو نیز نشان داد که به هیچ قیمتی حتا جنگ، نمیگذارد اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا ملحق شود و در همسایهگی روسیه سربازان ناتو و امریکا حضور پیدا کنند.
با الحاق کریمه به خاک روسیه، جداییطالبان اوکراینی در مناطق دونتسک و لوهانسک، همچنان خواستار استقلال از کییف شدند. به دنبال آن، خشونت میان جداییطلبان تحت حمایت روسیه و حکومت اوکراین در این مناطق آغاز شد. براساس گزارش ارتش اوکراین، از اپریل ۲۰۱۴ در جنگ میان جداییطلبان وابسته به روسیه و حکومت اوکراین، بیش از ۱۰۳۰۰ تن کشته و نزدیک به ۲۴۰۰۰ تن زخمی شدهاند. روسیه هرگونه دست داشتن در جنگ را رد میکرد؛ اما اوکراین و ناتو مسکو را متهم به دست داشتن در جنگ داخلی اوکراین و شلیک به خاک این کشور از مناطق مرزی نزدیک منطقه دونتسک میکردند.
با وجود قاطعیت روسیه در مسأله اوکراین، امریکا و غرب همچنان به سیاست گسترش ناتو به اوکراین ادامه دادند. در اپریل ۲۰۱۶، ناتو اعلام کرد که چهار کندک/گردان جدید را در اروپای شرقی در استونیا، لتوانیا، لتویا و پولند به هدف جلوگیری از تجاوز روسیه در مناطق دیگر اروپا بهویژه در منطقه بالتیک، مستقر میکند. در سپتامبر ۲۰۱۷، امریکا به منظور مقابله با روسیه، دو لوا/تیپ از تانکهای ارتش خود را در پولند مستقر کرد.
ترمپ در آوان ریاست جمهوریاش کمکهای امنیتی به اوکراین را افزایش داد و بر روسیه به خاطر دستاندازیهایش در شرق اوکراین فشار آورد. در جنوری ۲۰۱۸، امریکا ۲۱ مقام و شرکت روسی را که در جنگ اوکراین سهم داشتند، تحت تحریم قرار داد. در مارچ ۲۰۱۸، وزارت خارجه امریکا فروش سلاحهای ضد تانک را به اوکراین منظور کرد. در اکتوبر ۲۰۱۸، اوکراین پس از آنکه روسیه بزرگترین رزمایش نظامی خود پس از جنگ سرد را در سپتامبر همان سال انجام داد، در یک سلسله رزمایشهای نظامی بزرگ فضایی با امریکا و هفت عضو دیگر ناتو شرکت کرد.
با وجود ترغیب امریکاییها و غرب به کشاندن اوکراین به سوی ناتو، امریکاییها و ناتو در مسأله کریمه نشان دادند که اوکراین برایشان اهمیت استراتژیک و حیاتی ندارد. اگر اوکراین مانند کوبا و یا هم آلمان غربی و ترکیه در جنگ سرد، برای امریکاییها اهمیت حیاتی میداشت، ناتو و در رأس امریکا هیچ تأملی در پذیرش عضویت این کشور به ناتو نمیکردند و به جای اعمال تحریمها، عملاً به مصاف مسکو بهویژه پس از الحاق کریمه به خاک روسیه، میرفتند.
در حالی که هر روز تهدید روسیه و جداییطلبان اوکراینی فزونی میگرفت، در سال ۲۰۱۹، ترمپ کمک نظامی ۴۰۰ میلیون دالری امریکا به اوکراین را معطل قرار داد. در عوض، او از زلنسکی، همتای اوکراین خود، خواست که به جای دریافت کمک نظامی از امریکا، سعی کند با پوتین به خاطر حل بحران اوکراین کار کند. در اپریل ۲۰۲۱، زمانی که روسها حدود صد هزار سرباز خود را در مرز با اوکراین گسیل کردند، زلنسکی تقاضای آغاز فرایند قانونی عضویت اوکراین به ناتو را مطرح کرد که بیپاسخ ماند.
پس از روی کار آمدن بایدن در کاخ سفید، زلنسکی موفق شد که در آگست ۲۰۲۱، با همتای امریکایی خود در کاخ سفید ملاقات کند. در این ملاقات بایدن اذعان کرد که امریکا متعهد به حمایت از تمامیت ارضی و استقلال اوکراین، در صورت تجاوز روسیه به این کشور است؛ اما گفت که هنوز اوکراین شرایط لازم برای عضویت در ناتو را تکمیل نکرده است. تمایل کییف به عضویت در ناتو و اتحاد با ایالات متحده و عدم قاطعیت امریکا در دفاع از اوکراین در صورت حمله نظامی روسیه به این کشور، برای پوتین انگیزههای لازم را داد تا نیروهای خود را در مرز با اوکراین مستقر کند و با وجود تهدید به اعمال تحریم، دست به تجاوز تمامعیار به این کشور بزند.