محمدداوود یوسفی- مدیر مسئول
آمریکا و متحدانش با بهانههای واهی همراه با سرمایهگزاری کلان مادی و بشری، بیست سال قبل به افغانستان حمله کردند و از تمام توان و نیرویشان جهت رسیدن به اهداف و چشماندازهای خود استفاده کردند.
در این راستا، تلاش کردند از جملات و تعابیری به ظاهر زیبا مانند: حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی بیان، مبارزه با تروریزم و دموکراسی استفاده کنند، از طرفی به دولتسازی پرداختند و متخصصین را از خارج به افغانستان جهت ایجاد نهادهای دولتی بر اساس معیارهای غربی وارد کردند، تا بدینوسیله پروژه خود را تکمیل کنند. آمریکا و متحدانش پای دهها موسسه را که قبلا در افغانستان نبودند، به این کشور باز کردند و هریک را مامور کاری کردند تا درجهت، بهسرانجام رساندن اهدافشان کمکحالشان باشند، اما با تمام این تفاسیر در نهایت ناکام شدند.
ازمهمترین دلایل به ثمر نرسیدن پلانهای آمریکا و غربیها، عدم شناخت کافی نسبت به فرهنگ و عنعنات مردم مسلمان افغانستان بود، آنان در این فکر بودند که مردم این مرزوبوم را میتوانند با معیارهای خود عیار کنند و سپس دولتی را طبق میل خود بسازند و در سایه دولتسازی، ملتسازی آنان نیز به سرانجام برسد، اما این فرضیه هرگز بهوقوع نپیوست.
سپس روی به برجستهکردن داعیههای قومگرایی آوردند تا بلکه در آینده، از این مسیر اوضاع را به شکل دلخواه خود رقم بزنند، بگونهایکه با جابهجاییها و عزلونصبهای مختلف حکومتی، سعی در ایجاد شکاف در بین مردم و ایجاد جمعیت ناهمگون قومی کردند که این خود یک اشتباه کلان بود؛ زیرا هنگامیکه تعادل بین ”هویت قومی” و “هویت ملی” به شکل مناسب برقرار نگردد، نهتنها ملتسازی رخ نخواهد داد، بلکه رقابتهای قومی و قبیلهای را بهدنبال خواهد داشت.
این مطلب را میتوان در زمان استقلال هند از بریتانیا در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ میلادی، که منجر به تجزیه هند به دو بخش هند و پاکستان و سپس تجزیه پاکستان شرقی به شکل کشور بنگلادش شد، بهخوبی درک کرد. این نوع تفکیک قومیتی و نژادی را میتوان از نمونههای بارز سوء مدیریت اشغالگران در ایجاد ترکیبهای جمعیتی نامناسب و تفکیکات مذهبی و قومی در قالب یک کشور واحد تحت سیطره آنان عنوان کرد که پس از استقلال هم نتوانستند به کشور واحد تبدیل شوند.
سیاستمداران غربی فرایندی از بالا به پایین را در افغانستان در پیش گرفتند، یعنی اول دولتسازی را که سنت دیرینه در علوم سیاسی است برای افغانستان در کنفرانس بن آلمان در ۱۳ دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادی دنبال کردند. در این سنت فرض بر این است اگر بر کشوری سلطه نظامی پیدا کنید و همه منابع قدرت دیگر را تحت تسلط خود درآورید، میتوانید اراده خود را تحمیل کنید. با اینحال، این نظریه در بهترین حالت فقط در نیمی از موارد درست از کار در آمده که در افغانستان این روش جواب نداد. در گام اول تلاش شد که دولت بر اساس معیارهای غربی ساخته شود، در صورتیکه هنوز ملت افغانستان راه درازی برای رسیدن به ملتسازی در پیش داشت؛ زیرا تا آن هنگام در برخی مناطق بهخاطر جنگهای داخلی، هویتهای قومی، قبیلهای و لسانی بر هویت ملی که همانا اسلام و کشور باشد، غالب بود.
آنچه دنیای غرب نمیخواهد بپذیرد و همیشه با مسلمانان بر سر آن درگیر است، هویت مسلمانان است. چراکه غرب و ایادیشان در پی آن هستند که هویت اسلامی را به هر وسیله ممکن یا از این ببرند یا تضعیف کنند، این از اشتباهات کلان غرب است.
درحالیکه پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم، با بعثت خود برای نجات جامعه از شر دنیا و عذاب آخرت مردم را به یک هویت دعوت داد و آن هم اسلام بود. درنتیجه، یک ملت یکپارچه با هویت واحد تشکیل شد و همه زیر یک بیرق جمع شدند. به جرأت میتوان گفت که یکی از عوامل مهم این وحدت، عدالت اجتماعیي که در زمان پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم، حاکم بود، است.
افغانستان با سابقه چهل و سه سال درگیری فیزیکی و تهاجم فرهنگی، که هر گروهی با فکر و اندیشه خود آمد و از این “آب گلآلود ماهی گرفت” و رفت و بسیاری از جوانان این ملت را دینگریز کرد، امروز ما با جامعهای روبهرو هستیم که صدها شبهه و شک در ذهن دارد و با دید تردید به قوانین شرعی نگاه میکنند، اگر از وظیفه ملتسازی و دورساختن شبهات غفلت صورت گیرد، در آیندهای نهچندان دور باید منتظر تبعات بد آن باشیم.
آنچه در این شرایط باید انجام گیرد، “گفتمانسازی” است که میتواند جلو بسیاری از تبلیغات دشمنان را گرفته و در ضمن ملتسازی هم صورت خواهد گرفت، اما گفتمان چیست؟ گفتمان: ارائه فکری منسجم و قابل دفاع مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات یک جامعه میباشد که از سوی یک رهبر یا فعال فرهنگی تبیین میگردد و محور فعالیتها، تبلیغات و جهتگیرها قرار میگیرد. به نظام مدیریتی و رسانهای جهت میدهد و بر سرنوشت کشور و مردم تاثیر میگذارد.
بنابراین لازم است بهخاطر دفاع از ارزشهای دینی و هویت ملی، روی به گفتمانسازی آورده شود تا مردم نسبت به امارت اسلامی خوشبین شوند و “وحدت ملی” بهمعنای واقعی بهدست آید.